امشب حس غریبی دارم،انگارتمام غصه های دنیا،دردلم تلنبارشده است... .
انگارکه دنیاحرف نگفته،درگلویم قندیل بسته است؛انگاریک آسمان ابر،
درچشمانم قصدباریدن دارد،به اندازه ی تمام دوران کودکی ام،به یک آغوش گرم؛
به یک شانه ی پرمهر،احتیاج دارم که پناهگاهم شودوآرامم کند.
خدایا؛
نمیدانم چه اتفاقی افتاده که احساس تنهایی میکنم،شایدازتودور
شده ام که اینقدرتنهایی به من نزدیک شده،شایدباتو
غریبه شده ام که ترس ووحشت بامن آشناشده؛شاید... .
پروردگارا؛اگرخطاکرده ام ببخش؛اگرکناه کرده ام بیامرز؛
اگرتوهم مرابرانی به کجاپناه برم!آغوش رحمتت رابگشا
وکودک خطاکارقلبم رابپذیرکه سخت ازکرده اش،پشیمان است
وجزتوکسی راندارد...
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1